چیه ؟ چرا دلت گرفته ؟
او هم آدم است . . . اگر دوستت دارم هایت را نشنیده گرفت . . . غصه نخور . . اگر رفت ، گریه نکن . . . یک روز چشمای یک نفر عاشقش میکند . . . یک روز معنی کم محلی را میفهمد . . . یک روز شکستن را درک میکند . . . آن روز میفهمد آه هایی که کشیدی از ته قلبت بوده . . . میفهمد شکستن یک آدم تاوان سنگینی دارد . . .
عشقم چند روزیه از غم نبودنت سیگاری شدم
قسم می خورم من ازین شهر فقط پاکت سیگارم را بر می دارم ! حتی خودم را هم نمی برم که بهانه ای برای برگشت وجود نداشته باشد . . .
پـــریشــــان ،
هــــرچـــه مــی گــفــتـــم تـــکــرار
مـی کـــرد و اشـــــک مـی ریــــخـــت
خـــــدا شــــفـــایــــش دهـــــد ،
دیــــوانــه بـــــود !
میدانی؟ همه راامتحان کرده ام !
قرص خـواب و مّـسکن
روانـشـناس
خنده هـای زورکی . . .
هـنـدزفـری تـوی گـوش و گریه کـردن
ســــیـگار . . . .
دوستان جدیــد. . .
دل من این حرفـهـا حالیـش نـمیشود !
آغــوشـت رامیخواهم. . .
مهم نیست کجا مینویسی اما.... برای انان بنویس که با خواندنت خواندند و با گریستنت گریستند ....” برای کسی بنویس که تا ابد فرصت نوشتن به او را داشته باشی“… ” آنچه تمام میشود هیچگاه نبوده است و آنچه آغاز میشود هرگز پایان نخواهد یافت”
و
من باور دارم ایمان دارم به این گفته ات که
به کودکی گفتند: عشق چیست؟ گفت: بازی.
به نوجوانی گفتند: عشق چیست؟ گفت: رفیق بازی.
به جوانی گفتند: عشق چیست؟ گفت: پول و ثروت.
به پیرمردی گفتند: عشق چیست؟ گفت:عمر.
به عاشقی گفتند: عشق چیست؟
چیزی نگفت: آهی کشید و سخت گریست
روی قـلــبــــــــــ♥ــــــــے نـوشـــتــه بـود :
شــکـســــتـــــنــــے اســــت مـواظـــــــب بـاشــــــــیـن
ولـــــــــــے
مـــن روـــے قــلــــــ♥ــــــبــم نـوشــــتـم :
شــکـســ ــــ ـــتـه اســــت , راحــــــــــــــت بـــاشــــیـن
در چشم خیس من آخر چه دیده ای؟
کز آدم و از این عالم بریده ای
باشد... بمان گلم امشب کنار من
از گریه های مرد چیزی شنیده ای؟...
یک وقتایی هست که باید لم بدی یه گوشه
...
جریان زندگیت رو فقط مرور کنی
بعدشم بگی
به سلامتی خودم که اینقدر
..!!!تحمل داشتم
چه فرقی دارد پشت میله ها باشی یا در خیابانهای شهر
در حال قدم زدن وقتی که آرزوهایت در حبس باشند !
بی شک آغوش توازعجایب دنیاست
واردش که می شوم زمان بی معنا می شود
هیچ بعدی ندارد!!!
بی آنکه نفس بکشم روحم تازه می شود
گفتی دهانت بوی شیر میدهد…
و…
رفتی …
آهای عشق من …
امشب به افتخار تو دهانم بوی مشروب، بوی سیگار، بوی دروغ میدهد …
برمیگردی ؟؟
در دادگاه عشق قسمم قلبم بود، وكیلم دلم بود
و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان
قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن
تو اعلام كرد پس محكوم شدم به تنهایی و مرگ
كنار چوبه ی دار از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم
و من گفتم به تو بگویند:
♥دوستت دارم♥
کاش مي شد غصه را زنجير کرد
ذره هاي عشق را تکثير کرد
کاش مي شد زخم را مرحم شويم
يار و غمخوار و انيس هم شويم
کاش مي شد بر خلاف سرنوشت
قسمت و تقدير را از سر نوشت
آرزو دارم که فقط یک بار سرت را روی سینه ام بگذاری تا طپش نامنظم قلبم را احساس کنی ولی از این میترسم که قلبم به احترامت بایستد !
عشق نیست آنچه میان ماست
توهمی است که ناگزیر به آن تن در می دهیم
حیلت تنهاییست
آنچه ما را به این حماقت خود خواسته وا می دارد
گر نه
آن بازی ها را که زمانه برایمان پرده زده است
حاشا
حاشا که ندانیم
کبریت را میزنم....
دودمیکنم....
آهسته آهسته خاکستر میشوم....
سوختن
قانون تا انتهای راه بودن است...
دختري بود نابينا
که از خودش تنفر داشت
که از تمام دنيا تنفر داشت
و فقط يکنفر را دوست داشت
دلداده اش را
و با او چنين گفته بود
« اگر روزي قادر به ديدن باشم
حتي اگر فقط براي يک لحظه بتوانم دنيا را ببينم
عروس **** گاه تو خواهم شد »
***
و چنين شد که آمد آن روزي
که يک نفر پيدا شد
که حاضر شود چشمهاي خودش را به دختر نابينا بدهد
و دختر آسمان را ديد و زمين را
رودخانه ها و درختها را
آدميان و پرنده ها را
و نفرت از روانش رخت بر بست
***
دلداده به ديدنش آمد
و ياد آورد وعده ديرينش شد :
« بيا و با من عروسي کن
ببين که سالهاي سال منتظرت مانده ام »
***
دختر برخود بلرزيد
و به زمزمه با خود گفت :
« اين چه بخت شومي است که مرا رها نمي کند ؟ »
دلداده اش هم نابينا بود
و دختر قاطعانه جواب داد:
قادر به همسري با او نيست
***
دلداده رو به ديگر سو کرد
که دختر اشکهايش را نبيند
و در حالي که از او دور مي شد گفت
« پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشي »
يه چيز ميگم اگه انــتـظـار کشيدی يا داری ميکشی يه آمين بگو
خــــــــــــدايــــــــــا ...
برای خاموشی شبهای انتظارم فقط يه فوت کافيست ...
خاموشم کن خسته ام ... !!!
به درگاه تو دعا می کنم،
که در قلب منی،
در عبور از دنیــــــــــــــای رنــــــــــــــج،
راهــــــــــنمایم باش،
قلبم را به سوی تو می گیرم،
پس مرا به سوی خویشتن بخوان،
و راه لطف و رحمتت را نشانم ده،
مگر می توان شیرینی عشق تو را چشید و از تو روی گردان شد ؟
مگر می توان لذت همجواری با تو را درک کرد و میل جای دیگر داشت ؟
در برابر هر آنچه انسان ماندن را به تباهی میکشد…
مرا با نداشتن و نخواستن رویین تن کن…
من تنهام ودلم برات تنگ شده
خداحافظ،خداحافظ،هیچ وقت نگو خداحافظ
اگرچه نمیتونم تورو در آغوش بگیرم
من بهت احتیاج دارم،ولی هیچی نمیتونم بگم
من تورو میخوام حتی اگه این فقط یه آرزو باشه یه آرزو
تو از زیبا ترین نیلوفر من ، بخوان غم را تو از چشم تر من
بدان این روی زرد از دوری توست ، که سر بیرون زد از خاکستر من . . .
هیــچ گاه…
به خاطــر هیــچ کــس..
دست از ارزشهایت نکش..
چون زمانـی که اون فــرد از تــو دسـت بکشـد ..
تــــو می مانـی و یـک “مـن ” بـی ارزش…..!
کســــی چهـ میـــــداند کهـ
امـــــروز چند بار فــــــرو ریختمــ
از دیدن کســــی کهـ
تنهــــــا لباسشـ شبیهـ تــــــــو بود...
عجب دنیایی شده.
کوچه ها را بلد شدم.. مغازه ها را..
و رنگ چراغ قرمزها.. حتی جدول ضرب را..
و دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم..!!
اما گاهی میان آدم ها گم میشوم..
آدم ها را بلد نیستم هنوز.
زخمی در پهلویـم است..
روزگار نمک ـ ـ می پاشــد..
و مـن به خــود می پیچـــــم..
و همه فــــکر می کنند می رقـــصم..
زندگی را تو بساز…
نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف..
زندگی یعنی جنگ تو بجنگ..
زندگی یعنی عشق..
تو بدان عشق بورز…
معشوقـــــــــــــه ای پیـــــــــــدا کـــــــــــرده ام به نـــــــــــام روزگــــــــــــار !!!!
ایــــــــــــن روزهــــــــــــا سخـــــــــــت مرا درآغــــــــــــوش خــــــــــویش
به بـــــــــــازی گــــــــــــرفته اســـــــــــت !!!
کاش..
اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه “حالت چطوره” ؟
و تو جواب میدی خوبم…
کسی باشه محکم بغلت کنه و آروم توی گوشت بگه میدونم خوب نیستی…!
ساعتها زیر دوش می نشینی به کاشی های حمام خیره می شوی
غذایت را سرد می خوری
ناهارها نصفه شب ، صبحانه را شام!
لباسهایت دیگر به تو نمی آیند ، همه را قیچی می زنی!
ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی!
شبها علامت سوالهای فکرت را می شمری تا خوابت ببرد!
تنهـــــــــــــــائی از تو آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست.
گفتی دهانت بوی شیر میدهد…
و…
رفتی …
آهای عشق من …
امشب به افتخار تو دهانم بوی مشروب، بوی سیگار، بوی دروغ میدهد …
برمیگردی ؟؟
ϰ-†нêmê§ |